9اردیبهشت بهار ، روز تو بود ،روز آدمهایی چون خودت که اتاقشون مامن و پناهگاه آدماهای زیادی ،آدم هاای که هزار جور مشکل و ناامیدی و. تو زندگی دارن.
نمیدونم چشمهای تو و آدمهای چون تو، چطور به راحتی به بطن و گره و مشکلات میرسه. چطوره میتونه رمز گشایی کنه ؟
نمیدونم رمز امید دادن و حال خووب را چطور قشنگ تزریق میکنید به مراجعین وبیماران.
هرباری اومدم مطب،اومدم اتاقت و نشستم روی صندلی که جایگاه هزاران نفر بوده ،جایگاه آدمهایی که از غصه ها و رنج ها واسترس ها وناامیدی ها گفتن،حس خوب و انرژی قشنگی از دیوارای خاکستری اتاقت ساطع میشه.
اون ساعت شنی و ساعت عقربه ای رو میز،مجسمه ای مرد متفکر و لاکپشت سیاه گوشه سمت راست میز،چیدمان کتاب ها،همش حس خوب داره.
هراز گاهی که اومدم مطب و به انتظار دیدنت پشت در اتاقی که غالب افراد با ناامیدی و هزاران مشکل و دغدغه وارد شدن نشستم ،وقتی چهره با موج امید و انگیزه را تو چشمهاشون میبینم که از اتاقت بیرون میان ،خوشحالم که من تورا دارم.
یکی از خوشبختی هام داشتن تو.روزت مبارک عزیزترینم.
درباره این سایت