موقع برگشتن به خونه ، صدای اذان مرحوم موذن زاده اردبیلی به گوشم میرسه ، اطراف نگاه میکنم  انتهای خیابون سمت راستم   یه مسجدِ ، خیلی وقت بود که بین صف های  مشخص شده ، جانمازهای های ازقبل پهن شده  نماز نخونده بودم. هرچند چادر همراهم نبود و تصمیم به مسجد رفتن نداشتم ،اما به خودم اومدم که دارم به سمت  صدای اذان پخش شده مسجدی که تا بحال نرفته بودم ،میرم،مثل دوران دانشگاه که هربار دانشگاه نماز میخوندم ،بدون چادر بود ،امروز هم این چنین شد.  

فاصله زیاد بود و کمی دیر رسیدم ، به جماعت نشد اما حس خوبی بود نمازم را  اینجا خوندم:)



مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

آژانس مسافرتي کاروانيک دروس رشته انسانی دالانکوه وبلاگ رسمی استاد کرمیان Ruby Persian Literature_Hemmat پیچک پلاس اخبار هنرمندان [خخخخخخخ تُف] رمان